يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛ اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،. به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد ... اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛ تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ، چون : خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت ... به وبلاگ درخت امید خوش اومدید لحظات خوشی را برای شما آرزو مندم

آغاز

جمعه 28 آذر 1393
16:28
مصطفی


احمق

پنج شنبه 27 آذر 1393
20:15
مصطفی

روزی

دو شنبه 24 آذر 1393
18:19
مصطفی

از شخصی پرسیدند: روزها و شب هایت چگونه می گذرد؟

با ناراحتی جواب داد: چه بگویم! امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه ی

سفالی که یادگار سیصد ساله ی اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم..!

گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و تو اینگونه ناشکری می کنی؟


برای حمایت از این وبلاگ تنها اینجا را کلیک کنید


کوروش

جمعه 21 آذر 1393
19:35
مصطفی

روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند

که برای ایران زمین دعای خیر کند؛

و ایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردند:

خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین

بزرگ،سرزمینم و مردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار.

بعد از اتمام دعا عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند

که چرا این گونه دعا نمودید؟

فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند: برای جلوگیری از خشکسالی

انبارهای اذوقه و غلات می سازیم.
دیگری اینگونه سوال نمود:

برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم و از مرزها دفاع می کنیم.

گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم و سدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم.

و همینگونه سوال کردند و به همین ترتیب جواب شنیدند ...

تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

و کوروش تبسمی نمودند و این گونه جواب دادند :

من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم

ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد

من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم

که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم...

که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است.


برای حمایت از این وبلاگ تنها اینجا را کلیک کنید


موضوعات مرتبط: داستانآموزنده

آهنگر

جمعه 21 آذر 1393
19:33
مصطفی

آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید.

روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید

تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند،

را دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر اورد و گفت

وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.

سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.

اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،

اگر نه آنرا کنار میگذارم. همین موصوع باعث شده است

که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار


برای حمایت از این وبلاگ تنها اینجا را کلیک کنید


موضوعات مرتبط: داستانآموزنده

نا امید نشو

چهار شنبه 19 آذر 1393
20:34
مصطفی


برای حمایت اینجا را کلیک کنید


خدایی خدا غریبه

چهار شنبه 19 آذر 1393
20:22
مصطفی


گفت:  با این درآمد زندگیت می چرخه؟

گفتم: خدا رو شکر ؛ کم وبیش می سازیم. خدا خودش می رسونه .

گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم  ؟! لو نمیدی ؟

گفتم: نه یه خورده قناعت می کنم. گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه، انجام میدم ،خدا بزرگه نمی ذاره دست خالی بمونم.

گفت: نه. راستشو بگو...

گفتم: هر وقت کم آوردم ،یه جوری حل شده...خدا رزاقِ...،خودش روزیمو رسونده

گفت: ای بابا ، ما نامحرم نیستیما.... راستشو بگو دیگه ...

گفتم: حقیقتش یکی تو بازار هست. هر ماه یه مقدار پول برام میاره ، کمک خرجم میشه..

گفت: آهان! ناقلا ، دیدی گفتم !! حالا شد یه چیزی... حالا فهمیدم چطور سر می کنی!

گفتم: مرد حسابی، سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی، یک بار گفتم یک نفرمی رسونه باور کردی ؟!

یعنی خدا به اندازه یک نفرغریبه پیش تو اعتبار نداره......!!!؟


برای حمایت از این وبلاگ این جا را کلیک کنید


خوش رفتاری

یک شنبه 16 آذر 1393
19:57
مصطفی

جمله تصویر ها زیبا و مفهومی


برای حمایت از وبلاگ تنها اینجا را کلیک کنید


زیبا و راست

چهار شنبه 12 آذر 1393
20:47
مصطفی


برای حمایت از وبلاگ تنها اینجا را کلیک کنید


منتظر باش

چهار شنبه 12 آذر 1393
20:45
مصطفی


سپاس

جمعه 7 آذر 1393
21:51
مصطفی

ziba (21)


ارزش

جمعه 7 آذر 1393
21:47
مصطفی

ziba (5)